مذهبی
سلام به وب من خوش آمدید.
سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : سعید درحدیثی داریم اگر تمام باغها قلم ودریاها مرکب وجنیان حسابگر و انسانها نویسنده شوند توان برشماری برتری های علی بن ابی طالب علیه السلام را نخواهند داشت (مناقب خوارزمی) و اینکه پیامبر در روز غدیر این چنین گفتند که "ای مردمان! هر آینه برتری های علی نزد خدای عز و جل بیش از آن است که من یکباره برشمارم پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید. یکی از فضیلتهای خاص حضرت علی علیه السلام فضیلتی است که ایشان و 12 معصوم دیگر با پیامبردر آن فضیلت شریکند و اون خلقت نوری حضرت علی علیه السلام است. روایت می فرماید: چندین هزار سال قبل از خلقت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام خداوند با عظمت ترین خلقت خود را انجام داد و نوری را آفرید که آن نور را پس از خلقت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام در صلب ایشان قرار داد و سپس این نور از صلب پاک دیگری منتقل شد تا سرانجام به صلب عبدالمطلب رسید و در آنجا به دو بخش تقسیم شد. بخشی در صلب عبد قرار گرفت و در رحم آمنه طلوع کرد و بخشی در صلب جناب ابوطالب پدر علی علیه السلام قرار گرفتن و در رحم فاطمه بنت اسد طلوع نمود.
یکی از فضیلتهای انحصاری حضرت علی علیه السلام محل ولادت اوست. هیچ یک از مخلوقات از پیامبران بزرگ و اوصیای گرامی آنها به این ویژگی یا صفت مفتخر نبوده اند و تا قیامت نیز نخواهند بود. ادامه مطلب ... یک شنبه 14 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 20:48 :: نويسنده : سعید بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله) طوفان عجيبى در جامعه اسلامى بر سر مسأله خلافت در گرفت، طوفانى كه نتيجه آن تغيير محور خلافت از خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله) به سوى افراد ديگرى بود، آنها كه از سوى خدا به عنوان جانشينى پيامبر (صلى الله عليه و آله) معرفى شده بودند كنار زده شدند و ديگران جاى آنها را گرفتند. منزوى شدن اهلبيت (عليهم السلام) سبب شد كه مقامات حاكم آنچه از فضايل و مناقب در شأن آنها بود و طبعاً شايستگى و اولويت آنها را براى مسأله خلافت اثبات مىكرد، سانسور كنند؛ زيرا ذكر اين مناقب و فضايل براى همه سؤالانگيز بود كه اگر آنها داراى چنين مقاماتى بودهاند پس چرا ديگران پيشى گرفتند؟!(3) اما از آنجا که خواست پرودگاربر باقي ماندن اين فضائل بود، فضائل ومناقب اهل بيت (عليهم السلام) بطور کلي از بين نرفت وبه راستي که ذکراحاديث فضائل ومناقب اهل بيت (عليهم السلام) درکتب مخالفان وعبور آن از کانال زمان ومحيطي که نهادن نام "على" بر فرزند جرمى نابخشودنى محسوب مىشد، خود معجزه است؛ آري آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند؛ ولى خدا جز اين نمىخواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند! «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرهَ الْكافِرُونَ».(4)
ادامه مطلب ... تشرف جد آخوند ملا فتحعلي سلطان آبادي آخـونـد مـلا فـتحعلي سلطان آبادي (ره ) از پدر مرحومش , که از صلحاء و متقين بوده است , نقل فرمود: مـرحـوم ابوي با جمعي از زوار به کربلاي معلي مشرف شد و در منزلي که از حرم مطهر دور بود, سـکني گزيد. عادت آن مرحوم اين بود که در حرم مطهر مي ماند تايکي از همراهان آمده و ايشان را به منزل ببرد. اتفاقا شبي , همراهان هر يک به ديگري اعتماد نمودند و هيچ کدام به دنبال ايشان نرفتند و ايشان تا وقت بستن در حرم , آن جامشرف بود. بعد از آن جا بيرون آمد و در صحن متحير و سرگردان شد. نـاگـاه ديـد که مردي به شکل اعراب کنارش حاضر است و او را به اسم صدا مي زند ومي فرمايد: فلاني , دوست داري تو را به منزلت برسانم ؟ مـرحـوم پدرم مي گويد: ايشان دست مرا گرفت و از صحن بيرون آورد با خود گفتم ,من مردي غريب هستم و اين عرب را نمي شناسم و همراهم مقداري پول هست ,نمي دانم اين عرب مرا به کجا مي برد؟ در اين فکر بودم که ناگاه ديدم آن مرد ايستاد وفرمود: اين منزل تو است . در حالي که از صـحن مقدس تا آن جا, چند قدمي بيشترنيامده بوديم و اصلا گويا منزل ما متصل به صحن بود. بـعـد هم رفقا و همراهان مرا, به اسم خود و شهرشان صدا زد. آنها با عجله از منزل بيرون آمدند و وقـتـي در را گـشـودند,فورا گفتم : اين مردي را که با من است , ملاحظه کنيد و نگه داريد, اما ايشان کسي رانديدند. در خيابانها و کوچه هاي مسير متفرق شده و دنبال او گشتند, اما ابدا اثري از اونيافتند امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند: لا شَفيعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛
خصال ج2 ، ص 588 پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : سعید وَ نِساءٌ كاسياتٌ عارياتٌ مُميلاتٌ مائِلاتٌ رُؤُوسُهُنَّ كَأَسنِمَةِ البُختِ المائِلَةِ لايَدخُلنَ الجَنَّةَ و َلايَجِدنَ ريحَها وَ إنَّ رِيحَها لَيُوجَدُ مِن مَسيرَةِ كَذا وَ كَذا؛
لسان العرب ج11 ، ص637 - تاج العروس من جواهر القاموس ج15 ، ص708 چهار شنبه 13 فروردين 1393برچسب:یا فاطمه الزهرا (س), :: 19:47 :: نويسنده : سعید کوچه باریک شد و بد به دلم شور افتاد شهر آبستن غم هاست ، خدا رحم کند
شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : سعید قالَتْ فاطمه الزهرا عليه السلام : مردى را نبيند و نيز مورد مشاهده مردان قرار نگيرد.
تشرف شيخ کاظم دماوندي شيخ آقا بزرگ تهراني (ره ) فرمود: دوسـت مـا شـيـخ کـاظم , فرزند حاج ميرزا باباي دماوندي , بعد از مراجعت از سفرزيارت عتبات عاليات قضيه اي را نقل کرد. در آن سـفـر هـمـراه حاج باباي بقال و بعض ديگر از کسبه محل ما بود. من همه آنها رامي شناسم همگي (کسبه محل ) بي سواد بودند و به اين خاطر او را همراه خود برده بودند که به آنان مسائل را تعليم نمايد و ادعيه و زيارات را براي آنها بخواند وقرارشان اين بود که هر کدام از آنها در هر منزل , قدري او را سوار نمايند و خوراک اوهم با آنها باشد و به اين قرار هم پابند بودند. شـيـخ کـاظـم : همچنين قرار بر اين بود که من اول شب بخوابم . مقداري که از شب مي گذشت , کـمـي قـبـل از حرکتشان مرا بيدار مي کردند و من پيش از آنها راه مي افتادم وبه قدر يک فرسخ مي رفتم . وقتي به من مي رسيدند هر کدام مقداري مرا سوارمي نمودند. به همين ترتيب مي رفتيم تـا به شهر کرند رسيديم . اما از آن منزل و منزل قبل و بعد از آن , سفارش مي نمودند که زياد جلو يا عـقـب نيفتم , چون در آن منازل کردها زوار را غارت مي کردند و از کشتن آنها باکي نداشتند, زيرا منحرف وعلي اللهي بودند. وقتي به کرند رسيديم , شب را مانديم . قدري که از شب گذشت , مرا بيدار کردند. شب تاريکي بود. قبل از حرکت قافله تنها براه افتادم . ادامه مطلب ادامه مطلب ... آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |