وقوع رجعت
مذهبی
سلام به وب من خوش آمدید.
پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:58 ::  نويسنده : سعید

گروه اول مدارجى از کمال را طى مى کنند، و گروه دوم کیفرهاى شدیدى مى بینند.
مرحوم «سید مرتضى» که از بزرگان شیعه است، چنین مى گوید: «خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)گروهى از کسانى که قبلاً از دنیا رفته اند را به این جهان بازمى گرداند، تا در ثواب و افتخارات یارى او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان، شرکت جویند، و نیز گروهى از دشمنان سرسخت را بازمى گرداند تا از آنها انتقام گیرد.
سپس مى افزاید: دلیل بر صحت این مذهب این است که: هیچ عاقلى نمى تواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند; چرا که این مسأله محالى نیست، در حالى که بعضى از مخالفین ما، چنان این موضوع را انکار مى کنند که گوئى آن را محال و غیر ممکن مى شمرند.
بعد اضافه مى کند: دلیل بر اثبات این عقیده، اجماع امامیه است; زیرا احدى از آنها با این عقیده مخالفت نکرده است».
البته از کلمات بعضى از قدماى علماى شیعه، و همچنین از سخنان مرحوم طبرسى در مجمع البیان برمى آید که: اقلیت بسیار کوچکى از شیعه، با این عقیده مخالف بودند، و رجعت را به معنى بازگشت دولت و حکومت اهلبیت(علیهم السلام)تفسیر مى کردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان، ولى مخالفت آنها طورى است که به اجماع لطمه اى نمى زند.
در اینجا بحث هاى فراوانى است که به صورت فشرده در اینجا مى آوریم:
1 ـ بدون تردید، احیاى گروهى از مردگان در این دنیا از محالات نیست، همان گونه که احیاى جمیع انسان ها در قیامت کاملاً ممکن است و تعجب از چنین امرى، همچون تعجب گروهى از مشرکان جاهلیت از مسأله معاد است، و سخریه در برابر آن، همانند سخریه آنها در مورد معاد مى باشد; چرا که عقل چنین چیزى را محال نمى بیند، و قدرت خدا آنچنان وسیع و گسترده است که همه این امور در برابر آن سهل و آسان است.
2 ـ در قرآن مجید، وقوع رجعت اجمالاً در پنج مورد از امت هاى پیشین آمده است:
الف ـ در مورد «پیامبرى که از کنار یک آبادى عبور کرد، در حالى که دیوارهاى آن فرو ریخته بود، و اجساد و استخوان هاى اهل آن در هر سو پراکنده شده بود، و از خود پرسید: چگونه خداوند اینها را پس از مرگ زنده مى کند؟ خدا او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرده، به او گفت: چقدر درنگ کردى؟ عرض کرد: یک روز یا قسمتى از آن.
فرمود: نه، بلکه یک صد سال بر تو گذشت».(1)
این پیامبر، «عزیر» باشد یا پیامبر دیگرى، تفاوت نمى کند، مهم صراحت قرآن در زندگى پس از مرگ است در همین دنیا
(فَأَماتَهُ اللّهُ مِأَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ).
ب ـ قرآن در آیه 243 سوره «بقره» سخن از جمعیت دیگرى به میان مى آورد که «از ترس مرگ (و طبق گفته مفسران به بهانه بیمارى طاعون از شرکت در میدان جهاد خوددارى کردند و) از خانه هاى خود بیرون رفتند، خداوند فرمان مرگ آنها را داد و سپس آنها را زنده کرد»
(فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ).
گرچه بعضى از مفسران ـ که نتوانسته اند وقوع چنین حادثه غیر عادى را تحمل کنند ـ آن را تنها بیان یک مثال شمرده اند، ولى روشن است: این گونه تأویلات در برابر ظهور بلکه صراحت آیه، در وقوع این مسأله، قابل قبول نیست.
ج ـ در آیات 55 و 56 سوره «بقره» درباره «بنى اسرائیل» مى خوانیم: گروهى از آنها بعد از تقاضاى مشاهده خداوند، گرفتار صاعقه مرگبارى شدند و مردند، سپس، خداوند آنها را به زندگى بازگرداند، تا شکر نعمت او را به جا آورند
(ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
د ـ در آیه 110 سوره «مائده» ضمن بر شمردن معجزات عیسى(علیه السلام)مى خوانیم:
وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِی: «تو مردگان را به فرمان من زنده مى کردى».
این تعبیر نشان مى دهد: مسیح(علیه السلام) از این معجزه خود (احیاى موتى) استفاده کرد، بلکه تعبیر به فعل مضارع (تُخْرِجُ) دلیل بر تکرار آن است و این خود یک نوع رجعت براى بعضى محسوب مى شود.
هـ ـ بالاخره، در سوره «بقره» آیه 73 در مورد کشته اى که در بنى اسرائیل براى پیدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، مى گوید: «دستور داده شد گاوى را با ویژگى هائى سر ببرند و بخشى از آن را بر بدن مرده زنند تا به حیات بازگردد» (و قاتل خود را معرفى کند و نزاع خاتمه یابد)
(فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتى وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
علاوه بر این پنج مورد، موارد دیگرى در قرآن مجید دیده مى شود، همچون داستان اصحاب کهف که آن نیز چیزى شبیه به رجعت بود، و داستان مرغ هاى چهارگانه ابراهیم(علیه السلام) که بعد از ذبح بار دیگر به زندگى بازگشتند تا امکان معاد را در مورد انسان ها براى او مجسم سازند که در مسأله رجعت نیز قابل توجه است.
3 ـ آنچه تا به اینجا گفتیم امکان رجعت را ثابت مى کرد، آنچه وقوع آن را تأیید مى کند روایات زیادى است که از جمعى از ثقات از ائمه اهلبیت(علیهم السلام) نقل شده است، و از آنجا که بحث ما گنجایش نقل آنها را ندارد کافى است آمارى را که مرحوم «علامه مجلسى» از آن جمع آورى کرده است بازگو کنیم او مى گوید:
«چگونه ممکن است کسى به صدق گفتار ائمه اهلبیت(علیهم السلام) ایمان داشته باشد، و احادیث متواتر رجعت را نپذیرد؟ احادیث صریحى که شماره آن به حدود دویست حدیث مى رسد، که چهل و چند نفر از راویان ثقات، و علماى اعلام، در بیش از پنجاه کتاب آورده اند... اگر این احادیث متواتر نباشد، چه حدیثى متواتر است»؟!.(2)
 

 

1 ـ بقره، آیه 259.
2.
تفسیر نمونه، جلد 15، صفحه 586.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان