1 - على بن اسباط، یکى از یاران امام رضا و امام جواد - علیهما السلام - مى گوید: روزى به محضر امام جواد رسیدم، در ضمن دیدار، به سیماى حضرت خیره شدم تا قیافه او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر براى ارادتمندان آن حضرت بیان کنم.(1)
درست در همین لحظه امام جواد (ع) که گویى تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجه کرد و فرمود: اى على بن اسباط! کارى که خداوند در مسئله امامت انجام داده، مانند کارى است که در مورد نبوت انجام داده است. خداوند درباره حضرت یحیى (ع) مى فرماید: «ما به یحیى در کودکى فرمان نبوت دادیم».(2)
و درباره حضرت یوسف (ع) مى فرماید: «هنگامى که او به حد رشد رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم»..(3)
و درباره حضرت موسى (ع) مى فرماید: «و چون به سن رشد و بلوغ رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم».(4)
بنابر این همان گونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سن چهل سالگى به شخصى عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکى نیز عطا کند.(5)
2 - یکى از یاران امام رضا (ع) مى گوید: در خراسان در محضر امام رضا بودیم. یکى از حاضران به امام عرض کرد: سرور من، اگر (خداى نخواسته) پیش آمدى رخ دهد، به چه کسى مراجعه کنیم؟ امام فرمود: به فرزندم ابو جعفر.(6)
در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد(ع) را کم شمرد، امام رضا(ع) فرمودند: خداوند عیسى بن مریم را در سنى کمتر از سن ابو جعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت تازه قرار داد.(7)
3 - امام رضا (ع) به یکى از یاران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمود: «من ابو جعفر را در جاى خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم، ما خاندانى هستیم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگان مان ارث مى برند»!.(8)،(9)
پی نوشت:
نظرات شما عزیزان: